از دیده به جای اشک خون می آید
دل خون شده و از دیده برون می آید
دل خون شد و از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ فسون می آید
می رفت و دو چشم انتظارم بر راه
کان عمر که رفت باز چون می آید
با لاله که گفت حال ما را که چنین
دلسوخته و غرق به خون می آید
کوتاه کن این قصه جانسوز ای شمع
کز محبت تو بوی جنون می آید
:: موضوعات مرتبط:
شعر ,
شعر عاشقانه ,
,
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13